جدول جو
جدول جو

معنی میان هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو

میان هکاردن
عبور از مسیری غیر از جاده اصلی در مزارع و باغ و غیره، بی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ کَ دَ)
دور شدن. به مسافتی دور شدن. (یادداشت مؤلف). فاصله گرفتن. فاصله پیدا کردن: پرویز از بهرام میانه کرد. بهرام نعره ای بزد و گفت:... بنمایم ترا تا چه بینی. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). دیگر روز چون خبر رسید که ایشان نیک میانه بکردند بنده بازگشت و حشمتی نیک بنهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 448). تا شما را اینجا بدارم و اومیانه کند. لشکر او را گرفتند هم بر آن شکل و نزدیک بهرام چوبین بردند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 101)
لغت نامه دهخدا
میان خود و شیئی فاصله ایجاد کردن فاصله گرفتن،} و پیادگان گیل و دیلم مردی پنجاه خیاره ترپل نگاه دارند و نیک بکوشند و چندان بمانند که دانند که از لشکرگاه برفتند و میانه کردند که مضائق هول است بر آن جانب و ایشان را در نتوان یافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میانه کردن
تصویر میانه کردن
((~. کَ دَ))
فاصله گرفتن، دور شدن
فرهنگ فارسی معین
برقرار کردن تعادل، وزن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گذرکردن، عبور از گذرگاه غیراصلی
فرهنگ گویش مازندرانی
نازیدن به چیزی، زیاد به خود بالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوام آوردن، پایداری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سوراخ کردن، مته
فرهنگ گویش مازندرانی
هوس کردن، میل شدید داشتن زن باردار به بعضی خوراکی ها
فرهنگ گویش مازندرانی